خاطرات خوابگاه

ساخت وبلاگ
شاید الان اگه بابا پیشم بود،سرزنشم میکرد بابت اینکه در فضای مجازی غرق شدم.شاید نوچ نوچش رو از حواس پرتیم نثارم میکرد وقتی سرِ سفره،ماست رو در بشقاب ریختم به جای کاسهِ ماست خوری!و یا حتی تنفر خودش رو از اینکه از اتاقم نمیام بیرون،ابراز میکرد.شایدم وسطِ فیلم دیدنم،میگفت بزنم اخبار تا سرخطِ خبرهاشو ببینه فقط!!!و بعد بی توجه به من ؛ اون خبر رو وصل میکرد به خبر ساعت 22!شاید الان اگه بابا پیشم بود ، آرزو میکردم دیر بیاد و وقتی ام بیاد،من خواب باشم!یا وقتی من میام اون خواب...ولی الان،الان که بابا نیست،هزار و یک بار این دلِ لامصبم بیشتر از هربارِ دیگه تنگش میشه.مطمئنم اگه بود،بغلش نمیکردم ولی مطمئن نیستم حالا که نیست،بغلش نکنم!! خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 69 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 19:55

اگر دو شب متوالی بیرون بودید و سرتون توو گوشی بود و همزمان،یک عدد موتوری که دو نفر پشتش نشسته بودند،از نیم سانتی متریتون رد شد و خواست گوشیتون رو چنگ بزنه ولی ناموفق بود و شما چغرتر از اونها مینمودید،به چشم سفیدی خودتون در دوباره به دست گرفتن گوشی در خیابون،اذعان کنید.
خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 6:56

کارگاه آموزشی استاد "شین" برای من و دانشجوهای امثال من،شاید فقط یک کارگاه ساده بود که راجع به مسائل روتینی مثل عشق قبل از ازدواج و گذشته ی فرد و رابطش با دیگری/دیگران،بحث میکرد و من در مخالفت با استاد "شین" و سایر دانشجوهای موافق با ایشون،همچنان مصر بودم "گذشته ی فرد اصلا و ابدا به ما مربوط نیست و نباید ازش(حتی ذره ای) بدونیم!" کارگاه آموزشی استاد "شین"، قطعا یک کارگاه ساده نبود!اینو وقتی فهمیدم که گوشه ی چشمانشون،قطرات اشک هویدا بود.و هیچ کس پی به رابطه ی "بغض" و "عشق قبل از ازدواج" استاد شین نبرده بود... خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : استاد شین چال کانگ,استاد شینیون ایران,استاد شینجی میکامی,استاد بزرگ کانگ شین چال, نویسنده : rafiename2016 بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 6:56

تجربه ثابت کرده با استاد "لام" نباید شوخی کرد.چرا؟!چون ایشون قادرن با بولدوزر از روی شما عبور کنن،بعد پیاده شن یه دورم خودشون لگدتون کنن و در آخر وقتی قشششنگ پودر شدین، تبحر خودشون رو از آسفالت کردن شما ابراز کنن و بشکن بزنن بابت این اتفاق! تصور کنید دارید اشتباه استاد "لام" رو بهشون گوشزد میکنید.ایشون هم متقابلا از موضعشون کوتاه نمیان.بعد همینطووور که بحثتون بالا میگیره؛ یهو استاد جان کاملا جدی (با همون توصیفاتی که در بالا اشاره کردم) ،خطاب به شما میفرمان:《 همینی که گفتم؛ حرف نباشه 》 :| و یا تصور کنید همین استاد مذکور، بیست دقیقه دیر میکنن!بعد وقتی تشریف آوردن، شما با ولوم صدای اندک، خیلی اندک، خیلی خیلی اندک! میگید 《 استاد!چقدر دیر اومدین!》و بععععد ، در کماااال پودرینگی(!) خطاب به شما میگن: 《 دوست داشتیم دیر بیایم 》 :| شاعر میگه:" رفیعه که جواب استاد میدادی همه عمر / دیدی که چگونه استاد جوابت بداد :| +یکی از اکتیو ترین و پرفکت ترین کلاسام هست این کلاس!کلا از استادایی که پودر میکنن خوشم میاد:)) خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 6:56



چالشی بود به نام "گوگولی بلاگر"که اطاعت امر کردیم.
اینم بگم دوران طفولیتم،همون طور که از چهرم هویداست،به شدت لجباز و شر بودم!طوریکه از ستون موجود در وسط خونه ی مادربزرگم هم،بالا میرفتم:|

من الله توفیق:))

خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 13 آبان 1395 ساعت: 15:53

لطفا و خواهشا و ملتمسا اگر به هر دلیلی،تاکید میکنم،"هر دلیلی" نشد که استحمام کنید،حداقل در اماکن عمومی نظیر خوابگاه،دستتون رو بلند نکنید!توروخدا بلند نکنید.جون مادرتون بلند نکنید.خب الان من بیهوش بشم کی پاسخگوئه؟!:|

خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 65 تاريخ : شنبه 1 آبان 1395 ساعت: 0:30